بخشی از متن کتاب سرگذشت ندیمه: «ما در سالن ورزش خوابیدیم، که مثل همه سالنهای ورزش بوی توپهای لاستیکی و عرق و کفشهای کتانی مانده را میداد. یک صدای خفیف و مداوم از لامپهای فلورسنت میآمد. زمانی اینجا مسابقات بسکتبال برگزار میشد؛ خطوط زمین هنوز روی کف چوبی سالن باقی مانده بود. آنها سیمهای خاردار را دور حصارهایی که قبلاً برای تماشاچیان بود کشیده بودند، و در ورودیها نگهبانهای مسلح گذاشته بودند. «برای حفاظت از شما»، این چیزی بود که میگفتند. «آزادی از» و نه «آزادی برای». در آن روزها ما هنوز نمیدانستیم که چه کابوسی در انتظارمان است. شبها وقتی نمیتوانستیم بخوابیم، با هم حرف میزدیم. صدایمان را پایین نگه میداشتیم تا نگهبانها نشنوند. ما درباره خانوادههایمان صحبت میکردیم، درباره شغلهایمان، درباره زندگی عادی که داشتیم و حالا به نظر میرسید مثل یک رویای دور است. ما هنوز اسمهای واقعیمان را به کار میبردیم. بعدها فهمیدیم که این هم یکی از چیزهایی بود که باید فراموش میکردیم. در آن روزها هنوز میتوانستیم آینده را تصور کنیم، آیندهای که در آن همه چیز به حالت عادی برمیگشت. این فکر به ما امید میداد، هرچند که بیشتر شبیه یک توهم بود. گاهی یکی از ما گریه میکرد و بقیه سعی میکردیم آرامش کنیم، هرچند میدانستیم که هیچکداممان نمیتوانیم قول فردایی بهتر بدهیم.»
#نسخه_الکترونیکی_کمک_در_کاهش_تولید_کاغذ_است. #اگر_مالک_یا_ناشر_فایل_هستید، با ثبت نام در سایت محصول را به سبدکاربری خود منتقل و درآمدفروش آن را دریافت نمایید.
تعداد مشاهده: 9 مشاهده
فرمت محصول دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 18
حجم محصول:0 کیلوبایت