بخشی از کتاب رومئو و ژولیت: «اما، نرم! چه نوری از آن پنجره میتابد؟ آن شرق است، و ژولیت خورشید است. برخیز، ای خورشید زیبا، و ماه رشکزده را بکش، که پیش از این بیمار و رنگپریده از غم است، زیرا تو، ندیمهاش، بسی زیباتر از او هستی. ندیمه او مباش، چون که او بر تو رشک میبرد. جامه پرهیزکاری او، سبزفام و احمقانه است، و تنها بیماران آن را میپوشند؛ دور بینداز آن را. این بانوی من است، آه، این عشق من است! ای کاش میدانست که او چنین است. او سخن میگوید، اما هیچ نمیگوید. چه باک؟ چشمانش سخن میگویند، و من پاسخ خواهم داد. چه گستاخم من، این سخن او نیست. دو ستاره درخشانترین آسمان، کاری داشته، از چشمان او میخواهند تا در غیابشان در مدارهایشان بدرخشند. اگر چشمانش در آسمان بودند و ستارگان در سر او، درخشش گونههایش ستارگان را چنان خجل میکرد که پرندگان میپنداشتند شب نیست و میخواندند.»
#نسخه_الکترونیکی_کمک_در_کاهش_تولید_کاغذ_است. #اگر_مالک_یا_ناشر_فایل_هستید، با ثبت نام در سایت محصول را به سبدکاربری خود منتقل و درآمدفروش آن را دریافت نمایید.
تعداد مشاهده: 22 مشاهده
فرمت محصول دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 22
حجم محصول:0 کیلوبایت