بخشی از کتاب چارلی و کارخانه شکلاتسازی: «چارلی باکت وارد سالن بزرگ شکلات شد و نفسش بند آمد. کارخانه درون خود دنیایی مخفی داشت؛ منظرهای که باورکردنی نبود. رودخانهای عظیم از شکلات مذاب در میان درهای سرسبز جاری بود و آبشاری خروشان از شکلات قهوهای از صخرهای بلند فرو میریخت. چمنزارهای سبز در دو طرف رودخانه گسترده بودند و درختانی عجیب با میوههای رنگارنگ که در آفتاب مصنوعی میدرخشیدند. آنچه بیش از همه چارلی را شگفتزده کرد، کارگران کوچک و عجیبی بودند که همهجا مشغول فعالیت بودند؛ مردان کوچکی به اندازه عروسک با موهای بلند و طلایی که لباسهای عجیبی به تن داشتند. آقای وانکا با هیجان توضیح داد: «اینها اُمپا-لومپاها هستند! از سرزمین دوردستی به نام لومپالند آمدهاند، جایی که آنها در خطر دائمی بودند. من همه آنها را به اینجا آوردم تا در کارخانهام زندگی و کار کنند.» چهار کودک دیگر و والدینشان با چشمانی گشاد و دهانهای باز به این منظره خیره شده بودند. اما آگوستوس گلوپ، پسر چاق و شکمو، نمیتوانست در برابر وسوسه رودخانه شکلات مقاومت کند. درحالیکه همه محو تماشای شگفتیهای اطراف بودند، او به آرامی از گروه فاصله گرفت و به سمت لبه رودخانه خزید. آقای وانکا هشدار داد: «لطفاً به هیچ چیز دست نزنید! این رودخانه بسیار حساس است!» اما آگوستوس گوش نمیداد. او روی شکمش دراز کشید و با ولع شروع به نوشیدن شکلات مذاب کرد، انگار که سالها تشنه بوده است.»
#نسخه_الکترونیکی_کمک_در_کاهش_تولید_کاغذ_است. #اگر_مالک_یا_ناشر_فایل_هستید، با ثبت نام در سایت محصول را به سبدکاربری خود منتقل و درآمدفروش آن را دریافت نمایید.
تعداد مشاهده: 25 مشاهده
فرمت محصول دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 23
حجم محصول:0 کیلوبایت