PDF نسخه کامل رمان شکلات تلخ از پروین دروگر ژانر عاشقانه و هیجانی
رمان شكلات تلخ
نویسنده پروین دروگر با لینک مستقیم
دانلود رمان شكلات تلخ از نویسنده پروین دروگر
ژانر رمان: عاشقانه، و هیجانی
تعداد صفحات: 248
خلاصه رمان: خانوادهٔ بیژن و مهشید، به همراه فرزندانشان نیما و سارا و فرزندِ در راهشان، زندگی شیرینی داشتند. اما سرنوشت مسیر دیگری برایشان رقم زد. وقتی برادر مهشید آنها را به عروسی در شمال دعوت کرد، هیچکس فکر نمیکرد این سفر به فاجعه ختم شود. در میانهٔ راه، درد زایمان مهشید شروع شد. استرس و اضطراب، کنترلش را از او گرفت و در لحظهای عصبی، سیلی محکمی به گوش نیما زد. در همین حال، بیژن ناگهان ترمز کرد و ماشین خاموش شد و دیگر روشن نشد. و سپس… صدای رعدآسای ریزش کوه آمد. در کمتر از چند ثانیه، خودرو به دره سقوط کرد و همه چیز به تاریکیِ مطلق تبدیل شد …
قسمتی از رمان شكلات تلخ
گروه تجسس، پلیس و نیروهای امداد گروههایی بودند که در محل حادثه حضور داشتند و فعالیت خود را در آن دره مخوف از سر گرفته بودند. بیژن از فعالترین جستجوگران بود. او بیلی در درست داشت و با قدرتی مضاعف خاک و سنگها را زیر و رو میکرد. با هر تودهای که کنار میزد، قلبش از جا کنده میشد. وحشت رو به رو شدن با جسد یخزده بچهاش وجودش را میلرزاند. اصرار او برای جستجوی دوباره فقط به این خاطر بود که مطمئن شود پسرش زنده است. یک امید برای سالها انتظار و یک انتظار واهی برای سالها زندگی در پشت دیوارهای تردید. آیا روزی بر خواهد گشت؟! بازگشت او چندین قرن به درازا خواهد کشید؟ آیا لحظه وصال را میتوان با عمر از دست رفته بیژن و مهشید محک زد. و در نهایت آیا او زنده است؟ هجوم این سؤالات
زمانی ذهن بیژن را پر کرد که نیروی تجسس پس از ساعتها تلاش بیوقفه دست از جستجو کشیدند و وسایل خود را جمع کردند. حتی چندین سگ دست آموز که برای یافتن جسد تربیت شده بودند نیز از صحنه عقب نشینی کردند. در آن میان تنها بیژن بود که خستگی ناپذیر تا عمیقترین قسمت دره رفته بود و همه جا را زیر و رو می کرد. آقای رستمی نزد بیژن رفت که در آن سرمای کشنده عرق از صورتش تراوش می کرد. گفت: بیفایده است دوست من. بهتره به همین جای کار رضایت بدی. بیژن که به نفس نفس افتاده بود گفت: تا شب فرصت هست، چرا این قدر زود از کار دست کشیدند؟ آقای رستمی با تأسف سر تکان داد و گفت: چیزی به غروب نمانده، موندن در این دره خطرات زیادی در بر داره، به خصوص که هوا داره دوباره خراب میشه. اگه اینجا
اسیر کولاک بشیم زنده موندنمون با خداست. بیژن با قاطعیت گفت: شما با بقیه برید، من تا هوا تاریک نشده به جستجو ادامه میدم. آقای رستمی با کلافگی گفت: این کار آب در هاون کوبیدنه، هنوز یک بیل رو برنداشتی که میبینی گل و لای مجال برداشتن بیل دوم رو نمیده. بهتره قبول کنی جسد نیما اینجا نیست و گرنه با وجود این همه کاوش و جستجو نتیجهای حاصل میشد. این بار از سگهای دست آموز کمک گرفته شد. طبق گفته پلیس این سگها از فاصله چند متری میتونند بو رو تشخیص بدند. پس دیگه گشتن بیشتر چه فایدهای داره، باید یک فکر اساسی دیگه کرد. بیژن لحظهای فکر کرد و سپس با حالت تردید بیل را روی برفها رها کرد و گفت: چه فکری جز اینکه نیما زنده است و باید هر طور شده پیداش کرد؟ آقای رستمی با تأثر سر تکان داد و …
تعداد مشاهده: 30 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 248
حجم فایل:1,903 کیلوبایت