PDF نسخه کامل رمان ستیز در ژانر عاشقانه به قلم کوثر شاهینی فر
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رمان، شعر و داستان
PDF نسخه کامل رمان ستیز
نویسنده کوثر شاهینی فر
تعداد صفحه551
کیفیت خوانای فایل عالی
خلاصه رمان :
هیمن کنارم خم شده… آفتابی که میتابه موهای قهوه ای روشنش رو عسلی رنگ کرده… موهای لخت و قشنگی که عجیب منو یاد ماهی میندازه… هیمن زل زده به داسی که دستم گرفتم و من نگاه از اون میگیرم… با چشم دنبال اون یکی میگردم… دخترم رو میگم… صدا ی برخورد داس ها روی محصول برنج و برداشت اون … صدای ریز ریز خندیدن دو تا زن کمی دور تر از من، قاطیه صدای گنجشگ بازیگوشی که چپ میره…
قسمتی از داستان ستیز:
کوزه رو روی شونهم جا به جا میکنم… جای نفرت انگیز این کوزه بردن اینه که مالکش عزت خانه… که عزت خان آب لوله کشی نمیخوره و حتما باید از چشمهی بالای ده، توی کوزه براش آب ببری… برای یه روزش و این کار هر روزهی منه… آبان ماهه و هوا خنک… ولی گرمم میشه… زیر شال سیاه
رنگم نور آفتاب انگار تند تر میتابه… حوصلهی از وسط آبادی رفتن رو ندارم… از بین اونا گذشتن… تحمل نگاه های پر از حرفی که بهم میگن شوهرش مرده و عین خیالش نیست… انگاری بعد از برهان باید منو هم دفن میکردن… کسی چه میدونه ازدواج با میران برام از صد بار مردن دردناک تره؟!
راهم رو کج میکنم سمت کوه. من پیچ و خم اینجا ها رو خوب بلدم… شکل کف دستم… دست دیگهم رو به دنبالهی دامنم میگیرم و بالا نگهش میدارم… راه میافتم… تا نیمهی راه میرم و کسی که میگه: هیما ! یکی پاهام رو به زمین میخ میکنه… جوری که نه عقب برمیگردم… نه جلو میرم… حتی
کوزه رو از روی شونهم پایین نمیارم. زل میزنم به دار و درخت رو به روم… با خودم میگم توهمه… یه توهم بیخودی اما میشنوم: نگام نمیکنی؟… روح از تنم جدا میشه… انگار! … روی پاشنه پا عقب برمیگردم… میبینمش!… درشت و مردونه.. قد بلند.. چشمای رنگی و موهای بور.. مامان همیشه میگفت …