خلاصه کتاب کوچ سرفینگ در ایران
بخشی از کتاب کوچ سرفینگ در ایران:
«ساعت از نیمهشب گذشته و ما هنوز در کوچههای قدیمی اصفهان قدم میزنیم. علی، میزبان جوانم، با شور و اشتیاق از تاریخ هر بنا برایم میگوید. او معتقد است که اصفهان را باید در شب دید، وقتی که گنبدهای فیروزهای در نور ماه میدرخشند و صدای اذان از منارههای مسجد شیخ لطفالله در هوای خنک شبانه میپیچد. من به این فکر میکنم که چقدر تصویر این شهر، این مردم و این کشور با آنچه در ذهنم داشتم متفاوت است. علی میگوید: «ما ایرانیها یاد گرفتهایم چطور در دو دنیای موازی زندگی کنیم، دنیای بیرون و دنیای درون خانههایمان.» و من کمکم معنای این حرف را درک میکنم.
فردا صبح با خانواده نسرین، میزبان بعدیام در شیراز، برای صبحانه دور سفره مینشینیم. پدرش با مهربانی برایم از نان تازه و پنیر محلی میگذارد و مادرش اصرار دارد که حتماً عسل را با کره امتحان کنم. آنها به زبان فارسی با هم صحبت میکنند و نسرین گاهی برایم ترجمه میکند. صحبت درباره سیاست است، درباره هنر، درباره زندگی روزمره. پدر نسرین که متوجه علاقهام به شعر حافظ شده، کتاب قدیمیاش را میآورد و شروع میکند به خواندن. من به این فکر میکنم که چطور این صبحانه ساده خانوادگی میتواند اینقدر عمیق و معنادار باشد. شاید این همان چیزی است که مسافران واقعی در جستجویش هستند، لحظاتی اصیل که در هیچ راهنمای گردشگری پیدا نمیشود.»
تعداد مشاهده: 9 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 23
حجم فایل:0 کیلوبایت