خلاصه کتاب من دینامیت هستم
بخشی از کتاب من دینامیت هستم:
«وقتی نیچه اولین بار به خانه واگنر در تریبشن قدم گذاشت، نمیدانست این دیدار مسیر زندگیاش را برای همیشه تغییر خواهد داد. در آن روز زمستانی، جوان بیست و چهار ساله با موهای قهوهای تیره و سبیلهای نوظهور، با ترکیبی از اضطراب و شوق از پلههای عمارت بالا میرفت. کوزیما، همسر واگنر، بعدها در خاطراتش نوشت که از همان لحظه اول، برق خاصی در چشمان این استاد جوان دانشگاه بازل دید. نیچه که تا آن زمان زندگیاش را در محیطهای دانشگاهی و در میان کتابها گذرانده بود، ناگهان خود را در مرکز یکی از پرشورترین حلقههای هنری و فکری اروپا یافت. واگنر، این نابغه موسیقی که بیش از سی سال از نیچه بزرگتر بود، به سرعت در او پسری معنوی و شاگردی مشتاق یافت.
رابطه نیچه و واگنر به سرعت از مرز استاد و شاگردی فراتر رفت و به دوستی عمیقی تبدیل شد که هر دو طرف را تغذیه میکرد. نیچه ساعتها به موسیقی واگنر گوش میداد و درباره فلسفه شوپنهاور، که هر دو شیفتهاش بودند، بحث میکردند. واگنر در نیچه جوان، روح تازهای میدید که میتوانست ایدههای او را به نسل جدید منتقل کند. آنها رویای احیای فرهنگ آلمانی را در سر میپروراندند و تصور میکردند که ترکیب موسیقی واگنر و فلسفه نیچه میتواند رنسانس فرهنگی جدیدی را آغاز کند. اما هیچ کدام نمیدانستند که این دوستی آتشین، سرانجام به جدایی دردناکی ختم خواهد شد که تا پایان عمر، زخمی عمیق بر روح نیچه باقی گذاشت.»
تعداد مشاهده: 46 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 30
حجم فایل:0 کیلوبایت