خلاصه کتاب شهروند
بخشی از کتاب شهروند:
«در آخرین روز ریاستجمهوریام، بیستم ژانویه ۲۰۰۱، زمانی که هلیکوپتر از محوطه کاخ سفید به پرواز درآمد، احساسی دوگانه مرا فراگرفت. از یک سو، وزنه سنگین مسئولیتی که هشت سال بر دوشم سنگینی میکرد، برداشته شده بود و حس رهایی عجیبی داشتم؛ از سوی دیگر، خلایی غریب در درونم شکل گرفته بود. برای نزدیک به یک دهه، هر تصمیم، هر سخنرانی و هر قدمم زیر ذرهبین جهانیان قرار داشت و حالا ناگهان، من تنها «بیل کلینتون» بودم - شهروندی مانند میلیونها آمریکایی دیگر. آن روز به هیلاری گفتم: «جالب است، دیشب قدرتمندترین فرد جهان بودم و امروز باید بلیت هواپیمای خودم را رزرو کنم.» خندید و گفت: «نگران نباش، من این کار را برایت انجام میدهم، اما باید به کارهای خانه هم کمک کنی.» آن لحظه متوجه شدم که سفر جدیدی در زندگیام آغاز شده است.
روزهای نخست پس از کاخ سفید، مانند بیدار شدن از خوابی طولانی بود. دیگر خبری از جلسات صبحگاهی امنیت ملی، تماسهای اضطراری نیمهشب یا دستیارانی که هر لحظه آماده انجام دستوراتم بودند، نبود. به جای آن، با چالشهای ساده اما غریبی مواجه شدم که سالها از آنها دور بودم؛ مانند رانندگی شخصی (که البته تا مدتها به من اجازه داده نمیشد)، خرید از فروشگاه، یا حتی تنظیم ساعت دیجیتالی خانه جدیدمان در نیویورک. یک روز تصمیم گرفتم برای خرید قهوه به کافهای در نزدیکی خانه بروم. وقتی وارد شدم، سکوت عجیبی فضا را فرا گرفت و همه با تعجب به من خیره شدند. فروشنده جوان با دستپاچگی پرسید: «شما واقعاً رئیسجمهور کلینتون هستید؟» سر تکان دادم و گفتم: «بودم، الان فقط یک مشتری هستم که به یک فنجان قهوه خوب نیاز دارد.» همه خندیدند و زندگی عادی برای لحظهای به آن کافه بازگشت.»
تعداد مشاهده: 31 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 24
حجم فایل:0 کیلوبایت