رمان شوهر عزیز من از فریبا کلهر
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رمان
PDF کتاب رمان :شوهر عزیز من
نویسنده :فریبا کلهر
تعداد صفحه:322
درباره کتاب رمان شوهر عزیز من
عاشقی و درنهایت آن ازدواج جریانی احساسی است که حتی باوجود جنگ و اوضاع نابسامان اجتماعی و سیاسی نمیتوان آن را متوقف کرد. در دههی شصت ایران باوجود حزبهای مختلف، فضای پلیسی و خشک و عدم وجود آزادی جوانانی میزیستند و در تلاش برای نگهداشتن ریشههای امیدشان بودند. در میان گروههای سیاسی قرار میگرفتند، مخالفها و موافقها داشتند و عاشق میشدند و زندگی را بالطافت بیشتری ادامه میدادند. «فریبا کلهر» براساس تجربهی زندگیاش در دههی پنجاه و شصت و لمس شرایط آن زمان داستان کتاب «شوهر عزیز من» را در وصف آن روزگار در قالب بازیهای سیاسی و دلدادگی جوانان به نگارش درآورده است.
کتاب «شوهر عزیز من» اثر «فریبا کلهر» سال1390 از سوی انتشارات آموت منتشر شده است. این رمان فارسی داستان دختر جوانی است که زندگیاش در سالهای جنگ و دههی شصت را روایت میکند. این سیمای نوزدهساله در جریان اتفاقهای مختلف قرار میگیرد و وارد حزبی میشود که از آن بهطور دقیق اطلاعاتی ندارد. این دختر داستان را از دید خودش بیان میکند و با خواننده در طول داستان سفر میکند. این دختر و روایتش از زندگی نشان از توجه «فریبا کلهر»، نویسندهی اثر به احساسات زنان است، او جنبههای مختلف زندگی یک دختر جوان در آن روزگار سخت و پرفرازونشیب را به تصویر میکشد. این دختر در جریان اتفاقهای حزب با پسری به نام «آقای وارسته» آشنا میشود و او را بهگونهای توصیف میکند که خواننده نیز میتواند آن را بهخوبی تصور کند. آشنایی که سبب صحبتها و اتفاقهای بیشتری میشود و «سیما» داستان را به «آقای وارسته» بیشتر نزدیک میکند.
«سیما» و «آقای وارسته» نمادی از جوانهای دههی شصت هستند که باروحیهای انقلابی بزرگ شدهاند، آنها در شرایط انقلاب روزگار گذراندهاند و در زندگیشان با وضعیت نابسامان جامعه گرهخورده است. این شخصیتها بازتابی از نسلی هستند که همزمان با جبهه رفتنها و صداهای آژیر ناشی از بمبارانها عاشق شدند و برای آیندهشان برنامهریزی کردند.
«فریبا کلهر» در مورد این داستان گفته است: «در کتاب «شوهر عزیز من» سعی کردهام که موضوعاتی همچون حال و هوای ازدواجهای آن زمان و همچنین مسائل مربوط به جنگ از قبيل نحوه جبهه رفتنها و يا سو استفادههای اجتماعی برخی از افراد در پست خود و درنهایت تأثیر كلی برخی رويدادها بر روابط و مناسبات انسانی در قالب قصه را بیان کنم.»
کتاب «شوهر عزیز من» اثر «فریبا کلهر» با زبانی ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی و دشواری کلام نگاشته شده است. این کتاب میان علاقهمندان به رمانهای فارسی پرمخاطب است و سال 1392 جزو لیست پرفروشها قرار گرفت. نسخهی الکترونیک این اثر در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است؛ همچنین ناشر صوتی «آوانامه» نیز نسخهی صوتی این اثر را با صدای «بهنوش فرهودی» منتشر کرده است و آن نیز در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در بخشی از کتاب شوهر عزیز من میخوانیم
نسرین اینطوری بود. فکر میکرد دنبال استخدام رسمی و بیمه و بازنشستگی رفتن مصداق دقیق دنبال مال دنیا بودن و دلبستگی به مادیات است. واقعاً که!
او چادری سر میکرد که وسطش دوخته شده بود تا ناگهان بادی نیاید و دو لبهی چادرش را از هم جدا نکند و هرچه زیر چادر است بیرون نیفتد. میخواهم بگویم نسرین واقعاً باحجاب بود. مقنعهی سیاه و چانه دارش طوری صورت کوچکش را میپوشاند که فقط دماغ بزرگ و خمیدهاش بیرون میماند. یک قوز کوچولو همپشتش داشت که روزهای ماه رمضان بزرگتر میشد. روزهای دوشنبه و پنجشنبه قوزیتر میشد چون برای خودسازی روزه میگرفت و با خرما افطار میکرد. بهندرت پیش میآمد تجمل بیشتری در تغذیهی روزهای روزهداریاش داشته باشد. این برنامهای بود که از دو ماه قبل از پیروزی انقلاب اجرا کرده و تا آن موقع که من میدیدمش ترک نشده بود. کلمه و فعل موردعلاقهاش «تذکر» و «تذکر دادن» بود. تکان میخوردی بهت تذکر میداد. اگر همزمان مناسبی برای تذکر دادن نبود گوشهای مینوشت «تذکر» و دورش یک گرد الی خوشگل میکشید تا یادش بماند که فضای تذکر را حتما به جا بیاورد.
محبوبه هم چادری بود اما کمی که سماجت به خرج میدادی میتوانستی گوشههایی از صورت و مژههای بلند و پرپشتش را ببینی. میخواهم بگویم نسرین خیلی رو میگرفت اما محبوبه یککم کمتر و من اصلاً. صورتم را همچین مثل طبق میانداختم بیرون که لج نسرین درمیآمد و هی به ام تذکر میداد که صورتم را بیشتر بپوشانم. البته من خیلی وقتها گوش میکردم. چون بیشتر وقتها از نسرین حساب میبردم. چون خیلی دوستش داشتم. چون به یک دوستی مادامالعمر فکر میکردم. و چند تا «جون» دیگر که گفتن ندارد.